امیرمحمد کاظمیامیرمحمد کاظمی، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره

امیرمحمدخاله نرگس

بچه یعنی اینکه نذاری مامانت بخوابه...... :) :) :)

امیرمحمد جان شما هم به قدری شیطون بودی که نمیذاشتی مامانت یه بار راحت بخوابه اما درعوض وقتی مامانت میومد خونه ی آقاجون چون میدونست که همه حواسشون به شما هست تلافی تمام بیداریاشو خونه ی آقاجون در میاورد و یه خواب عمییییییییییق میکرد :) ...
23 ارديبهشت 1394

یکی از قشنگترین مطالبی که خوندم....

کتاب فرزندم رو بستم . جامدادی رو که چند دقیقه پیش از شدت عصبانیت پرت کرده بودم برداشتم. مدادهاش رو یکی یکی گذاشتم سرجاش،کنارش نشستم و بغلش کردم،بوسیدمش،سرش رو بوسیدم ،پیشونیش رو ، گونه ی برافروخته اش رو ...... گفتم نمیخوام هیچی بشی ، نمیخوام دکتر و مهندس بشی میخوام یاد بگیری مهربون باشی . نمیخوام خوشنویسی یا چند تا زبون یاد بگیری . میخوام تا وقت داری کودکی کنی شاد باش و سرزنده و قوی باش حتی اگر ضعیف ترین شاگرد کلاس باشی . پشت همون میز آخر هم میشه از زندگی لذت برد.... بهش گفتم تو بده بستون درس و امتحان و نمره هر چی تونستی یاد بگیر ولی حواست باشه از دنیای قشنگ خودت چیزی مایه نگذاری کنار هم نشستیم پاپکورن خوردیم و فیلیم دید...
23 ارديبهشت 1394

بدون عنوان

                                                        اتل متل یه مورچه                                                  ...
21 ارديبهشت 1394