عزیز خاله خدا خیلی مهربونه وقتی آرزویی رومیندازه به دلت شک نکن تواناییش رو هم میده همیشه امیدوار باش
بچه یعنی اینکه نذاری مامانت بخوابه...... :) :) :)
امیرمحمد جان شما هم به قدری شیطون بودی که نمیذاشتی مامانت یه بار راحت بخوابه اما درعوض وقتی مامانت میومد خونه ی آقاجون چون میدونست که همه حواسشون به شما هست تلافی تمام بیداریاشو خونه ی آقاجون در میاورد و یه خواب عمییییییییییق میکرد :) ...
نویسنده :
خاله نرگس
15:12
یکی از قشنگترین مطالبی که خوندم....
کتاب فرزندم رو بستم . جامدادی رو که چند دقیقه پیش از شدت عصبانیت پرت کرده بودم برداشتم. مدادهاش رو یکی یکی گذاشتم سرجاش،کنارش نشستم و بغلش کردم،بوسیدمش،سرش رو بوسیدم ،پیشونیش رو ، گونه ی برافروخته اش رو ...... گفتم نمیخوام هیچی بشی ، نمیخوام دکتر و مهندس بشی میخوام یاد بگیری مهربون باشی . نمیخوام خوشنویسی یا چند تا زبون یاد بگیری . میخوام تا وقت داری کودکی کنی شاد باش و سرزنده و قوی باش حتی اگر ضعیف ترین شاگرد کلاس باشی . پشت همون میز آخر هم میشه از زندگی لذت برد.... بهش گفتم تو بده بستون درس و امتحان و نمره هر چی تونستی یاد بگیر ولی حواست باشه از دنیای قشنگ خودت چیزی مایه نگذاری کنار هم نشستیم پاپکورن خوردیم و فیلیم دید...
نویسنده :
خاله نرگس
14:26
بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
بیایم بجای شعر"یه توپ دارم قلقلیه"این شعرو به کوچولوهامون یاد بدیم :
یه دل دارم حیدریه عاشق مولا علیه  ...
نویسنده :
خاله نرگس
15:23